مهدی ذاکریان
فصلنامه مطالعات بینالمللی با مشارکت انجمن علمی مطالعات صلح ایران فعالیت میکند.فصلنامه مطالعات بین المللی1735-204516120190723The Concept of International Society and Attempt to Link International Law and International Relationsمفهوم جامعه بینالملل و تلاش برای پیوند میان حقوق بینالملل و روابط بینالملل7309307410.22034/isj.2019.93074FAسمیه قنبریاستادیار گروه علوم سیاسی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایرانJournal Article20190701Even if the theories of international relations (IR) do not explicitly address international law (IL), they are implicitly linked to it which is reflected in utilizing different approaches, language and terminology to international law including norms, institutions and regimes. Meanwhile, the International Society Approach (English school) has more capacities in connecting the two disciplines of IL and IR. Therefore, the main question of this study is: “What is the the most important reason behind the success of International Society Approach in the transplantation of IR with IL?” The hypothesis that the present essay seeks to test is that “The most important reason for the success of the International Society Approach in establishing compatibility between IL and IR is to adopt a middle position between realism with the emphasis on IR and idealism, as well as its focus on the concept of the International Society as an objective representation of applying normative issues of interest of IL in the area of IR”. This study utilizes descriptive-analytical methods, deductive methodology and interdisciplinary approach. The findings of this research confirm its hypothesis.نظریه های روابط بین الملل حتی اگر صراحتاً به موضوعات حقوق بینالملل نپردازند، به صورت ضمنی با آن در ارتباط بوده که به شکل بهره گیری از رویکردها، زبان و اصطلاحاتی متفاوت اما نزدیک به حقوق بین الملل همچون هنجارها، نهادها و رژیمها منعکس میشود. در این میان، سنت جامعه بین الملل از ظرفیتهای بیشتری در اتصال میان دو رشته حقوق بین الملل و روابط بین الملل برخوردار است. پرسش محوری مقاله اینگونه مطرح شده است که «دلیل اصلی موفقیت سنت جامعه بین الملل در برقراری پیوند میان روابط بین الملل و حقوق بین الملل در چیست؟» فرضیه ای که مقاله حاضر در صدد آزمون آن برآمده این است که «دلیل اصلی اساسی موفقیت سنت جامعه بین الملل در ایجاد سازگاری میان حقوق بین الملل و روابط بین الملل، تمرکز بر مفهوم جامعه بین الملل (به مثابه نمود عینی کاربست مباحث هنجاری مورد علاقه حقوق بین الملل در عرصهی روابط بین الملل) بوده که با اتخاذ موضع میانه این سنت بین واقعگرایی (با تأکیدش بر مسایل روابط بین الملل) و آرمانگرایی (با تأکیدش بر مسایل حقوق بین الملل) همراه شده است.» نوع پژوهش طی این مقاله، توصیفی-علی بوده و از روش شناسی استنباطی و رویکرد میان رشته ای استفاده شده است. یافته های مقاله نیز درستی فرضیه پژوهش را نشان میدهند.مهدی ذاکریان
فصلنامه مطالعات بینالمللی با مشارکت انجمن علمی مطالعات صلح ایران فعالیت میکند.فصلنامه مطالعات بین المللی1735-204516120190723Comparing the role of Israel lobby in US foreign policy during Barack Obama and Donald Trump administrations (With an emphasis on nuclear agreement with the Islamic Republic of Iran)مقایسه نقش لابی اسرائیل در سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در دوران باراک اوباما و دونالد ترامپ (با تاکید بر توافق هستهای با جمهوری اسلامی ایران)31619371710.22034/isj.2019.93717FAامیرصدرا جوانشیریدانشآموخته کارشناسی ارشد روابط بینالملل از دانشگاه اصفهانمحمد علی بصیریدانشیار گروه روابط بین الملل دانشگاه اصفهانJournal Article20190723Israeli Lobby is one of the most powerful and affective political groups in the US political structures which has a significant influence on the political structures of the United States. AIPAC (The American- Israeli Public Affairs Committee) is one of the largest and most powerful lobbying groups in the US. Since Georg W. Bush presidency, the above-mentioned group with Israel support has tried to put pressure on the US to confront Iran. In this regard, the group together with the Israeli government has begun propagation against Iran and magnification of its danger to Israel, the region and the world in order to build an atmosphere of Iran- phobia for future actions. This lobby of the Israeli government's policy of magnifying Iran's threat and limiting Iran's power has also strongly pursued a policy of boycotting the Islamic Republic inside the United States which ultimately resulted in "comprehensive US sanctions" against Iran. In this article we seek to answer this question of what is the difference between the Israeli lobby in the two administrations of Barack Obama and Donald Trump over Iran's nuclear deal. The research hypothesis is that the Israeli lobby had had less power in Obama administration than Trump in order to affect the Islamic Republic of Iran’s Nuclear Deal. Therefore, in this article we will compare the Israeli lobbies efforts in Barack Obama and Donald Trump administrations (with an emphasis on the nuclear agreement with Iran) by using a descriptive-analytical approach and a library method.لابی اسرائیل یکی از قدرتمندترین و فراگیرترین گروههای سیاسی در آمریکا میباشد که در ساختارهای سیاسی ایالات متحد نفوذ قابل توجهی دارد. کمیته روابط عمومی آمریکا-اسرائیل مشهور به آیپک، یکی از بزرگترین و قدرتمندترین گروههای لابی گری در آمریکا محسوب میشود. لابی طرفدار اسرائیل در آمریکا با روی کار آمدن جورج بوش تا به امروز با تحت فشار قرار دادن ایالات متحده آمریکا، سعی در مقابله با جمهوری اسلامی ایران دارد، در این راستا، این لابی به همراه دولت اسرائیل شروع به فضاسازی بر علیه ج.ا. ایران و بزرگنمایی خطر ایران نسبت به اسرائیل، منطقه و جهان کردند تا فضای روانی لازم را در آمریکا برای اقدامات بعدی ایجاد کنند. این لابی سیاست دولت اسرائیل برای بزرگنمایی خطر ایران و محدودسازی قدرت ایران نیز سیاست تحریم جمهوری اسلامی را در داخل ایالات متحده با شدت پیگیری کرد که ماحصل نهایی آن " تحریمهای جامع ایالات متحده " علیه ایران شد. <br />در این مقاله در پی پاسخ به این سوال میباشیم که تفاوت لابی اسرائیل در دو دولت باراک اوباما و دونالد ترامپ در مورد توافق هستهای ایران چه بوده است؟ فرضیه مقاله این است که لابیهای اسرائیل در دولت باراک اوباما از نفوذ کمتری نسبت به دولت دونالد ترامپ برای تاثیرگذاری بر توافق هستهای ایران برخوردار بودند. بنابراین در این مقاله به بررسی مقایسه لابیهای اسرائیل در دولت باراک اوباما و دونالد ترامپ(با تاکید بر توافق هستهای با ایران) میپردازیم که در این راستااز روش توصیفی-تحلیلی و ابزار کتابخانه ای بهره میگیریممهدی ذاکریان
فصلنامه مطالعات بینالمللی با مشارکت انجمن علمی مطالعات صلح ایران فعالیت میکند.فصلنامه مطالعات بین المللی1735-204516120190723Human Rights Education and the Right to Public Healthآموزش حقوق بشر و حق بر سلامت و بهداشت عمومی63829307510.22034/isj.2019.93075FAیوسف باقری حامددانش آموخته دکتری حقوق بین الملل عمومی دانشگاه آزاد اسلامی واحد زنجان، ایران، زنجان0000-0001-7591-5385Journal Article20190702Education and the right to health and public health are interrelated topics that one cannot be imagined without the other. Under Article 14 of economic, social and cultural rights states are committed to take necessary measures to fully implement human rights education and if not implemented, would be committed in breaching of international obligations. So, given the importance and place of education in international human rights system, it can be acknowledged that enjoyment of other fundamental human rights, such as the right to public health, would be possible in the fruition of human rights education. This research is a case study and its purpose is to explain the concept and dimensions covered by human rights education in the field of public health. <br />The main question this study seeks to answer in light of recent developments in the process of the entry of this right into the international human rights, is that the states approach to this right should be right-centered or treatment-centered? Our hypothesis is that governments approach to public health and education is right-centered. Therefore, failure to pay attention to public health education can lead to severe social harm in human societies. Therefore governments should increase their executive capacity to benefit individuals in societies by using international cooperation. The method of this research is descriptive-analytical with the collection of resources.آموزش و حق بر سلامت و بهداشت عمومی موضوعات به هم پیوستهای هستند که یکی بدون دیگری قابل تصور نخواهد بود. به موجب ماده 14 پیماننامه حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی؛ دولتها متعهد شدهاند تدابیر لازم را پیرامون اجرای کامل آموزش حقوق بشر اتخاذ نمایند و در صورت عدم اجراء، مرتکب نقض تعهد بین اللمللی خواهند شد. از اینرو با عنایت به اهمیّت و جایگاه آموزش در نظام بین الملل حقوق بشر میتوان چنین اذعان نمود که بهرهمندی از سایر حقوق بنیادین بشری نظیر حق بر سلامت و بهداشت عمومی در برخورداری از آموزش حقوق بشر امکانپذیر خواهد بود. پژوهش حاضر بصورت یک مطالعه موردی انجام شده و هدف از نگارش آن تبیین مفهوم و ابعاد تحت پوشش آموزش حقوق بشر در حوزه سلامت و بهداشت عمومی میباشد. <br />سوال اصلی که این پژوهش به دنبال پاسخ به آن است، این امر است که با توجه به تحولات اخیر، در فرآیند ورود این حق به نظام بینالمللی حقوق بشر، رویکرد دولتها در ارتباط با حق مزبور باید حق محور باشد یا درمان محور؟ فرضیه ما حاکی از آنست که رویکرد دولتها در خصوص سلامت و بهداشت عمومی و آموزش آن، حق محور میباشد. لذا عدم توجه به آموزش سلامت و بهداشت عمومی میتواند منجر به آسیبهای شدید اجتماعی در جوامع انسانی شود. بنابر این، دولتها بایستی با بهرهگیری از همکاری های بینالمللی، ظرفیت های اجرایی خود را جهت بهره مندی افراد جوامع از چنین حقی افزایش دهند. روش انجام پژوهش به شیوه توصیفی ـ تحلیلی با گردآوری منابع است.مهدی ذاکریان
فصلنامه مطالعات بینالمللی با مشارکت انجمن علمی مطالعات صلح ایران فعالیت میکند.فصلنامه مطالعات بین المللی1735-204516120190723Unfulfilled Promises of the Nuclear Non-Proliferation Treaty and the Challenges ahead: An Attempt to Survive or Gradual Collapse?وعده های تحقق نیافته پیمان منع گسترش سلاح های هستهای و چالشهای پیشرو: تلاش برای بقاء یا فروپاشی تدریجی؟831029307910.22034/isj.2019.93079FAعلیرضا نیازمنددانشجوی دکتری حقوق بینالملل و عضو کارگروه حقوقی سازمان انرژی اتمی جهت بررسی کنوانسیونها و معاهدات بینالمللی هسته ای0000-0002-6243-327XJournal Article20190703Since the emergence of the Non-proliferation Treaty, the nuclear powers by ignoring two pillars of “disarmament” and “transfer of peaceful nuclear technology” have simultaneously preserved their nuclear arsenals and posed serious challenges to the NPT by focusing only on its non-proliferation dimension and putting pressure on non-nuclear states. These discriminative behaviors have resulted in disagreement between the member states and seriously jeopardized the integrity of the regime. Therefore some scholars by expressing concern about its legitimacy are looking for a way to survive it. Therefore, the present article by using a descriptive- analytical approach aims to analyze the nature, objectives and pillars of this treaty as well as present the pros, cons and challenges of the NPT. It would also try to evaluate whether imbalances in equal attention to the three pillars of the treaty will ultimately lead to its decline or there is still hope for improvement and expansion of this regime? The results of this paper reveals that despite the failure of complete nuclear disarmament due to the heavy consequences of its termination, it seems unlikely that by ignoring some of its achievements, efforts to reform this regime be abandoned and eventually lead to the downfall of the treaty.چکیده<br />از پیدایش پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای قدرتهای اتمی با بیتوجهی به دو رکن «خلع سلاح» و «انتقال فناوری صلحآمیز هستهای» ضمن حفظ زرادخانههای خود، با اعمال فشار به سایر کشورها تنها بر بـُعد «عدم اشاعه» تمرکز نموده و پیمان را با چالشهای جدی مواجه ساختهاند. از سوی دیگر برخوردهای تبعیضآمیز به اختلاف نظر میان اعضای پیمان منجر شده و کلیت رژیم منع اشاعه را با خطر روبرو ساخته است. لذا برخی تحلیلگران با نگرانی نسبت به حفظ مشروعیت پیمان به دنبال راهحلی برای بقای این رژیم هستند. از این رو، مقاله حاضر با روشی تحلیلی- توصیفی برآن است با رویکردی انتقادی ضمن بیان ماهیت، اهداف و ارکان اصلی پیمان، به معرفی مزایا، معایب و چالشهای پیشرو پرداخته و بررسی نماید که آیا عدم توازن در توجه یکسان به ارکان سهگانه پیمان در نهایت به زوال آن منتهی خواهد گردید یا همچنان امیدی به بهبود و گسترش این رژیم وجود دارد؟ نتایج این تحلیل نشان میدهد با وجود عدم کسب موفقیت در خلع سلاح قدرتهای هستهای، به دلیل عواقب سنگین نبود پیمان، بعید به نظر میرسد با چشم پوشی از برخی دستاوردها، تلاشها جهت اصلاح این رژیم رها شده و درنهایت این موضوع به فروپاشی تدریجی پیمان بیانجامد.مهدی ذاکریان
فصلنامه مطالعات بینالمللی با مشارکت انجمن علمی مطالعات صلح ایران فعالیت میکند.فصلنامه مطالعات بین المللی1735-204516120190723Explaining Israel's Strategic Position in US Arms Policy in the Middle Eastتبیین جایگاه راهبردی اسرائیل در سیاست تسلیحاتی آمریکا در خاورمیانه1031259308010.22034/isj.2019.93080FAحمید درجدانش آموخته کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه اصفهان0000-0003-3343-9485رضا التیامی نیااستادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه یاسوجJournal Article20190702Israel is a strategic alley of the United States in the Middle East. US-Israeli mutual interests have gone so far as to be expressed in the form of special relations.The United States supports the Zionist regime for a series of political, strategic and cultural reasons. These two countries are deeply concerned about the increase in Iran's missile capabilities and in this regard they have turned to arms trade to weaken and reduce Iran's military capabilities. The present article seeks to clarify common interests of the United States and Israel as determining factors in US-Israeli relations in political, military and security dimensions. Therefore, the key question of the paper is what position does Israel have in US arms policy in the Middle East? The paper assumes that since Iran's long-term missile development and capability poses a two-way strategic threat to the US and Israel, therefore the two countries have been cooperating with the aim of controlling and altering Iran's missile power in pursuit of joint strategic interests and increasing missile deterrence against Iran which will lead to a huge arms race in the region. The present research is based on descriptive-analytic method and will be based on the conceptual framework of special relations.اسرائیل سرمایهای استراتژیک و متحد راهبردی آمریکا در خاورمیانه محسوب میشود. منافع مشترک آمریکا و اسرائیل تا آنجا پیش رفته که در شکل روابط ویژه نمود یافته است. آمریکا بنا به مجموعهای از دلایل سیاسی، استراتژیک و فرهنگی از رژیم اسرائیل حمایت میکند. این دو کشور نسبت به افزایش توانایی موشکی ایران به شدت ابراز نگرانی کردهاند و در این رابطه برای تضعیف و کاهش توانمندی نظامی ایران به تجارت تسلیحاتی روی آوردهاند. مقاله حاضر به تبیین منافع مشترک آمریکا و اسرائیل به عنوان عامل تعیین کننده روابط آمریکا و اسرائیل در ابعاد سیاسی و نظامی - امنیتی میپردازد. از همینرو پرسش کلیدی مقاله آن است که اسرائیل در سیاست تسلیحاتی آمریکا در خاورمیانه چه جایگاهی دارد؟ فرضیۀ مقاله این است که از آنجایی که توسعه و توان موشکی ایران در بلندمدت تهدیدی امنیتی برای آمریکا و اسرائیل به عنوان دو متحد استراتژیک محسوب میشود. لذا این دو کشور با هدف کنترل و مهار قدرت موشکی ایران دست به همکاری تسلیحاتی زدهاند و در راستای منافع استراتژیک مشترک و افزایش بازدارندگی موشکی در برابر ایران گام بر میدارند؛ که این امر منجر به مسابقه تسلیحاتی عظیمی در منطقه خواهد شد. تحقیق حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و با بهرهمندی از چارچوب مفهومی روابط ویژه شکل خواهد گرفت.مهدی ذاکریان
فصلنامه مطالعات بینالمللی با مشارکت انجمن علمی مطالعات صلح ایران فعالیت میکند.فصلنامه مطالعات بین المللی1735-204516120190723The Restorative Justice in Light of the 2002 International Criminal Tribunal of Yugoslaviaعدالت ترمیمی در پرتو آراء سال 2002 دیوان بین المللی کیفری یوگسلاوی1271559329110.22034/isj.2019.93291FAحسین اسماعیل نسبدکتری حقوق بینالملل، دانشگاه مفید، قم، ایران و وکیل دادگستریJournal Article20190719 In order not to disturb international peace and stability and keep domestic criminals in Yugoslavia safe, the UN Security Council with the experience of setting up Tokyo-Nuremberg International Criminal Tribunals, formed another tribunal in the process of fulfilling the long-term goals of transitional justice, called the Yugoslav international tribunal so that this transitional Tribunal respects the principle of the lawfulness of criminal proceedings and the fairness , respect the rights of the defendants and offenders, the internal laws of Yugoslavia, the accepted rules of international law, the documents accepted by the Government of Yugoslavia and the international custom that has been established before in order to cite and identify the offenders. <br />Therefore, the question of this research is what approaches the Provisional Tribunal used in issuance of its 2002 judgments against four convicts: Konarak, Kwak, Vukovik - Milan Simic - Vasjlovik and Kornojlac using discounts and post-conviction penalties? Have they committed criminal acts? In this article, while reviewing those opinions, we have analyzed and evaluated the defendants views, the theory of the principle of individual punishment, the effect of the defendants personality and co-operation on the exercise of redress as restorative justice in a descriptive-analytical manner. (Reduction of punishment depending on the circumstances of the accused and crime at trial).به منظور برهم نخوردن صلح و ثبات بینالمللی و بیکیفر نماندن مجرمان داخلی کشور یوگسلاوی، شورای امنیت سازمان ملل با تجربه تشکیل دیوانهای موقت کیفری بین المللی توکیو و نورنبرگ، دیوان دیگری را در فرآیند تحقق اهداف بلند مدت عدالت انتقالی، بنام دیوان بینالمللی یوگسلاوی تشکیل داد تا این دیوان بینالمللی کیفری موقت، ضمن احترام به اصل قانونی بودن جرم و رسیدگی منصفانه و رعایت حقوق متهمان و متخلفان، قوانین داخلی یوگسلاوی، قواعد پذیرفته شده حقوق بینالملل، اسنادی که از سوی دولت یوگسلاوی پذیرفته شدهاند و عرف بینالمللی که پیش از تشکیل این دادگاه وجود داشته است؛ استناد کند و جرایم متهمان را مورد شناسایی قرار دهد. از همین رو سوال این پژوهش این است که این دیوان موقت، چه رویکردی را در صدور آرای سال 2002 خود نسبت به چهار پرونده با نام محکومین؛ کوناراک، کواک، وکویک – میلان سیمیک – واسجلویک و کرنوجلاک و استفاده از تخفیف و تبدیل مجازات پس از ارتکاب عمل مجرمانه، اتخاذ کرده است؟ در این مقاله ضمن بررسی آن آرا، به نقد و تحلیل آرا و دفاعیات متهمین و نظریه اصل فردی بودن مجازات ها و تاثیر شخصیت و همکاری متهمین در اعمال شدن تخفیف بعنوان عدالت ترمیمی به شیوه توصیفی- تحلیلی پرداخته ایم (تخفیف مجازات حسب شرایط متهم و جرم در زمان محاکمه).مهدی ذاکریان
فصلنامه مطالعات بینالمللی با مشارکت انجمن علمی مطالعات صلح ایران فعالیت میکند.فصلنامه مطالعات بین المللی1735-204516120190723The Survey of Military Policies Effects on Persian Gulf Regional Securityبررسی تأثیر سیاستهای نظامی بر امنیت منطقهای خلیج فارس15518210747010.22034/isj.2019.107470FAسهیل سهیلی نجف آبادیگروه روابط بینالملل، واحد بینالمللی کیش، دانشگاه آزاد اسلامی، کیش، ایرانگارینه کشیشیان سیرکیاستادیار عضو هیات عملی گروه علوم سیاسی، واحد تهران جنوب، دانشگاه آزاد اسلامی،تهران، ایرانمحمدرضا قائدیاستادیار عضو هیات عملی گروه علوم سیاسی و روابط بینالملل، واحد شیراز، دانشگاه آزاد اسلامی، شیراز، ایران0000-0002-7303-5314رضا سیمبراستاد علوم سیاسی دانشگاه گیلان0000-000182233358Journal Article20190517The Persian Gulf region, is an Important and strategic region in the world. Importance of region for more than sixty percent of fossil energy of the world is in this region. Therefore, the Great Powers, especially from the beginning twenty century, attention to this region. In this region, have eight beach countries include Iran, Iraq, Kuwait, Saudi Arabia, Bahrain, Qatar, United Arab Emirates and Oman, that Iran and Saudi Arabia is the Regional Powers, and Iraq has the capacity to become a regional power. The other countries in Persian Gulf region are small powers. Due to attention of the great powers to this region, and existence two regional powers in region, that increased competition, the regional security in Persian Gulf is very important. Region countries increasing of their military powers and creating crisis in the Persian Gulf. Therefore, what are military development policies effects on the Persian Gulf regional security? This essay for answer to this question, used cause and effect and analytical methods. Findings of essay are show military development policies by this region countries, cause regional security of the Persian Gulf always under threat.منطقه خلیج فارس، یکی از مناطق مهم راهبردی جهان است که مهمترین اهمیت آن وجود بیش از شصت درصد از منابع انرژی فسیلی جهان در آن است. از اینرو، توجه قدرتهای بزرگ به ویژه از ابتدای قرن بیستم را به خود جلب کرده است. در این منطقه، هشت کشور ساحلی ایران، عراق، کویت، عربستان، بحرین، قطر، امارات و عمان حضور دارند. از این میان دو کشور ایران و عربستان قدرت منطقهای به شمار میروند و عراق نیز چنین وضعیتی را پیش از دهه 1990 داشته است. اما کشورهای دیگر، قدرتهای کوچک هستند. با وجود این، توجه قدرتهای بزرگ به منطقه خلیج فارس و وجود دو قدرت منطقهای که رقابتها را در منطقه افزایش میدهد، امنیت منطقهای خلیج فارس بسیار مهم است. با وجود رقابتها در این منطقه، کشورهای منطقه، به ویژه دو قدرت منطقهای، سیاستهای نظامی خود را بر افزایش و توسعه جنبههای مختلف توان نظامی خود، به عنوان یک راهبرد قرار دادهاند که منجر به چندین جنگ و بحران هم در منطقه شده است. بنابراین، پرسش اصلی مقاله آن است که سیاستهای نظامی کشورهای منطقه خلیج فارس بر امنیت منطقهای و ترتیبات آن چه تأثیری گذاشته است؟ برای بررسی این پرسش، در آزمون فرضیه از روشهای علّی و تحلیلی استفاده شده است و هدف آن است که ترتیبات ارتباط میان امنیت منطقهای و سیاستهای نظامی در آن، روشن گردد. یافتههای مقاله نشان میدهد که سیاستهای توسعه نظامی کشورهای منطقه خلیج فارس، موجب شده تا امنیت منطقهای آن همواره در شرایط تهدید به سر برد، چرا که برخی از این کشورها، امنیت خود را در همکاری با قدرتهای بزرگ میجویند و برخی دیگر در مقابله با این قدرتها، امنیت منطقهای را میجویند.